سال 1390 بود که دوره عادت ماهیانه من خیلی طولانی شد همراه بادرد وخونریزی.
مراجعه کردم به پزشک و گقت کیست تخمدان داری. دارو داد ولی خوب نشدم. و جراحی کردم. ولی بعد چندماه دوباره برگشت. و دوباره حراحی شدم چون سایز کیست هام بزرگ بود.
من طی سه سال. چند بار جراحی شدم و هربار خوش خیم بود. ولی هی دکترها میگفتن ممکنه بدخیم بشه. بعد عقد کردم تا بتونم بچه داربشم. ولی متاسفانه سه ماه بعد عروسی. دوباره کیست ام برگشتم. ولی اینبار گفتن مشکوکه. و باز عملم کردن و این بار تخمدانم برداشتن. و در عین ناباوری گفتن سرطانه. اونم از نوع خطرناکش دکتر گفت باید شیمی درمانی بشی. اونم باسرعت.
هر هفته شیمی درمانی میشدم. بعد دکتر گفت باید بین مرگ وزندگی زناشویی یکی رو انتخاب کنی. گفت چون جوانی ممکنه مریضیت برگرده. پس بهتر اون تخمدان ورحمت ام برداشته بشه.
روز قبل اولین جلسه تزریق ام بادوست هام و همسرم رفتم گردش. فردا صبحش رفتم خرید. یه مانتو خیلی شاد و یه شلوار جین. ناخونم لاک زدم. و رفتم واسه تزریق. اولین جلسه تزریق تموم شد.
و هفته بعد تولد همسرم بود جشن گرفتم و نذاشتم خونه ام یخ بزنه. جلسه دوم بود که کچل شدم. من یه کلاه گبس خوشگل خریدم
انقدر ظاهرمو حفظ کردم که هیچکس نفهمید شیمی درمانی میکنم. بعدم که دکتر اصلا امیدی نداشت. ولی من انقدر امید داشتم. که بعد جراحی دومم گفتن معجزه شده. و بعدش فقط سه جلسه تزریق داشتم
میشه با وجود سرطان زندگی کرد کافیه باور کنین خوب میشین